۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

عنوان ندارد !!!

چرا اینطوری شده !؟
به خواندن هر وبلاگی می روم به روز نمی شودکه هیچ،صاحبش هم حوصله ی به روز کردن ندارد. چه می گویم. وبلاگ که دست ندارد خودبخود به روز شود، صاحبش باید این کار را بکند دیگر! بی وبلاگ ها که دیگربدتر! همه یا خسته اند یا بیمار، از حرف يا رفتاری دلشکسته اند و یا درغم از دست دادن یار، شاید هم کسی که قرار بود یار شود و نشد، انزوا را ترجیح داده اند. یکی حوصله ی کار کردن ندارد، آن دیگری فراری شده از هیاهو و سر و صدا و ترافیک و بوق و آلودگی. اگر چند صباحی هم به کسی خوش گذشته باشد، در اسرع وقت چنان ضد حالی نصیبش شده که با کمال میل عطای خوش گذرانی را به لقایش بخشیده ... جسارت نشود ها، خودم هم جزو همین ها هستم ! بالاخره هر کسی در یکی از رده بندی های بالا جا می گیرد. قبلن ها! با درد دل کردن پیش دوستان و گوش کردن چندتا آهنگ غمگین و چند روزی با موهای ژولیده و پلک های سرپائین و لبهای آویزان گشتن مشکل به طور کامل حل می شد! این روزها روش همدردی در وبلاگ بیشتر جواب می دهد. حالا بیائید همدیگر را دلداری بدهیم. باز هم حوصله ندارید!؟ خوب، ... پس برای خودمان می رویم بالای منبر: " عزیز دلم، نازنینم،  زندگی یعنی غم و شادی در کنار هم، گریه که هست، خنده هم هست. اگر تلخ نخوری شیرینی مزه نمی دهد که!  این هیجانات برای خیلی جاهای بدن خوب است! .. بروم یک لیوان لیموناد با یخ فراوان درست کنم.شما هم امتحان کنید!